جسد بی جان دختر روی زمین افتاده. در حالیکه سر از تنش جدا شده.
کارآگاه ها توی اتاق دخترک در حال پیدا کردن سرنخ هستن.
از همه مظنونین بازجویی می کنن.
یکی از مظنونین پسریه که به تازگی با دخترک آشنا شده.
شواهد و نتایج بازجویی نشون میده که قاتل دختر ، همین پسره س.
پسرک به قتل دختر اعتراف می کنه.
وقتی ازش انگیزه قتل رو می پرسن ، سرشو میندازه پائین و جواب میده :
یه مدت بود که باهاش آشنا شده بودم. میخاستم باهاش ازدواج کنم.
ولی هر چی ازش می پرسیدم چند سالته ، طفره می رفت.
منم مجبور شدم سرشو ببرم ، تا با شمردن حلقه های روی مقطع گردنش ،
سن واقعیش رو حساب کنم.
اینم مث جریان همون اقاهست که ماجرای پترس رو با دهقان فداکار اشتباه میگیره
سلام عزیز اصل حالت چطوره ؟



خیلی جالب بود تا آخر پست اصلن متوجه نشدم چی میخوای بگی...
حالا نمی شد این پسرک با ملایمت برخورد می کرد..با زبون خوشم میشد پرسید...
ایولله
خیلی فاز داد اول صبحی
سلام
خیلی خوب بود
هاااااااااااااااااان ؟؟؟؟!!!!!
این چی بود یعنی ؟!!!!!!