تا همین چند وخ پیش که بحث هدفمندی یارانه ها و صرفه جویی و این داستانا پیش نیومده بود ،
چراغ دکل کذایی کوچه مون رو روشن می کردن.
با همون یه مقدار روشنایی که داشت ، یه سری آدمای گذری که دنبال یه جای خلوت می گشتن ،بی خیال میشدن و می رفتن یه جای دیگه.
الان دو سه هفته اس که چراغ کوچه بن بست مون خاموشه و یه ساعت بعد از اذون مغرب ، کوچه تاریک تاریک میشه.
چند وقتیه که یه سری دختر و پسر از تاریکی کوچه استفاده می کنن و میرن بین ماشینایی که توو کوچه پارک شده.
بعضی وقتا که واسه خرید چیزی میرم بیرون ، با صحنه های جالبی مواجه میشم.
خواهش های پسره و ناز کردنای دختره.
پیشنهاد های! پسره و سر به پایین انداختن دختره.
خالی بندی های پسره و ذوق کردنای دختره بخاطر پپدا کردن این سوپرمن.
گریه کردنای دختره و مثل بز نگاه کردنای پسره.
گذاشتن قرار مدارهای بعدی.
جدا شدن لب ها از هم و لعنت فرستادن به خر مگس معرکه.
خلاصه که این کوچه بن بست ما ، این روزا شده محل قرار و مدار یه سری کبوتر عاشق.
فقط امیدوارم چند وخ دیگه وسایل پیشگیری مصرف شده و صدای ونگ ونگ بچه رو از توو کوچه نشنویم.
پ.ن: معنی استریت رو میدونم. فقط از اسمش خوشم اومد.