سر سال تحویل تصمیم گرفتم که یه زندگی جدیدی رو شروع کنم.
زندگی ای که بیشتر خودم تصمیم بگیرم. اونطور که خودم حال می کنم زندگی کنم.
اون ماس ماسکو اون بالا گذاشتم تا بفهمم چن روزه که از این تصمیم می گذره.
پ.ن : در واقع اون سن جدیدمه و بک گراندش سن واقعیم.
اون شعره صدمین پستم بود.
همین.
حالا دیگه برید بگیرید بخوابید.
خلاف ترین گوسفندی که دیدم داشت تو چمنزار علف می کشید.
اگر آمدی یک دستمال سپید
گزینه شعر فروغ
و تحمل بسیار بیاور
احتمال گریه ما بسیار است
پ.ن :شاعرشو نمی دونم کیه
هنوز که هنوزه نتونستم با عبارت " خسته نباشید " که بعضی از همکارام ساعت ٨ صبح به هم میگن کنار بیام.
راستش از بچگی دوس داشتم نامرئی باشم. شاید چون شخصیت درونگرایی دارم.
همیشه دوس داشتم از دور شاهد کارای مردم باشم. اونا به من کاری نداشته باشن.
سر به سرم نذارن . مزاحمم نشن. زندگی خودمو بکنم. حتی همین وبلاگ . حرفایی
بزنم که میدونم بیرون از اینجا مشتری نداره .
راستش بعضی وقتا فکر می کنم نکنه واقعاً نامرئی هستم.
پ.ن : به مرور تکمیل می کنم.
دلپذیرترین سرویسی که تو کل عمرم گرفتم از سرویس بهداشتی بوده.
پ.ن ١: بالاخره تعداد نظرات از تعداد مطالب بیشتر شد.
پ.ن ٢: ابله جون کامنتی چند باهام حساب میکنی ؟
دیدی وقتی دشّویی داری اصلاْ حواست به کار نیست
فکر کنم خدا موقع درست کردن منم دشّویی داشته
اولین و فلسفی ترین سوالی که از بدو تولد تا الان تو ذهنم ایجاد شده اینه که :
آخه یه آدم چقدر میتونه ...خل باشه ؟
بچه : بابا واسم کفش اسکیت می خری ؟
بابا : نه بابا جون میفتی زمین سرت می شکنه
بچه : بابا این تفنگرو واسم می خری ؟
بابا : عجله داریم پسرم . بعدن
پ.ن: تنوین نونی است که هم نوشته می شود و هم خوانده می شود.
بله آقا جوونای الان همه جوون روغن نباتی هستن یادمه اون زمانی که ما روغن موتور میخوردیم ...
هر موقع تو آینه می بینم موهام سفید شده یه جورایی خوشم میاد
یاد اون موقعی می افتم که کنار دیوار وای میستادم و یه دستمو بالا می گرفتم که یعنی چقدر قدم بلند شده.
بعضی وقتا فکر می کنم هیچی تغییر نکرده فقط یه مقدار قدم بلند شده.
پ.ن : خیلی وقته تصمیم دارم عنوان نذارم ولی نمیدونم چه مرضیه که بازم میذارم