مثلثات

من درس می خواندم.

مادر بزرگ استغفار می کرد.


نظرات 23 + ارسال نظر
Knight پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:29 ب.ظ http://funoos.blogfa.com/


اصلا" این علم های ما همه بی تربیتن!
این از مثلثات، اون هم از روش کف دستی تو فیزیک سال سوم!!!
بعد میگن چرا بچه های این دوره زمونه چشم گوششون انقدر بازه...

ژاکلین پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

این تاثیرات چت کردن تا نصفه شبه ها!
تو هم که بابات رفتی!
ولی قشنگ بود:)
بذار زن بابا بهت افتخار کنه!

علیرضا پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:02 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

علیرضا پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:01 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

:))))
معلممون داشت میگفت کسکانت چیه و توضیح میداد ...
یکی یواش گفت
"میدونستید "کانت" اسم خواهرشه ....
اونقدر خندیدیممم که معلممون (اییی بدم میومد ازش ...البته همه همینجوری بودن ) فهمید قضیه چیه ...
بیچاره اون دوستمو انداخت ...

تیراژه پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

آلن یه چیزی بگم؟!!محشر بود!!!!
من که خودم روم نمیشد و میرفتم یه گوشه ای که کسی صدام رو نشنوه...بعدا بابا فهمید قضیه چیه...خیالم رو راحت کرد که واسه همه همینطوریه و ...ولی من هنوز هم خجالت میکشم...حتی اگه استاد خانم باشه!!!نگاه نکن به چت روم...کلا یه جور دیگه ای هستم...ولی آلن عالی بود این دوخطی ات..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد