سکوت

هیچ وقت در مورد عشقش حرف نمی زد.

آخه عاشق عکس پرستاری شده بود که انگشتشو گذاشته بود رو دماغش.


پ.ن : بدون اغراق خیلی خوشحالم که دارمتون.

تک تک تون عشقین. تک تک تون با مرامین. تک تک تون همراهین.

از همتون ممنونم که هوامو دارین. سلامتی هر چه رفیقه.


نظرات 36 + ارسال نظر
کرگدن پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ

همهء لینکای کنار وبلاگم وختی اسمشون بولد میشه و میاد بالا خوشحال میشم ... ولی خب اعتراف می کنم که از بعضیاشون بیشتر ...

وانیا چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

ینی وقتی گوگل ریدرمو دیدم اینجوری شدم
چقدر اسمش سخته ای ریدر...
آلن خیلی شادم کردی
شاید لال بوده آخه اون دختره هم انگار لاله

خانم یک هفتم... چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ

خوبه که هستی...
خیلی خوبه...
خیلی...

نعیمه چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ

اومدی؟
.
.
.
خوش اومدی!

مامانگار چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:18 ب.ظ

...سلاام بر آلن عزیز..
...چه خوب که دوباره می نویسی...عاااالیه !..
...خیلی ظریف و جالب بود این کاریکلماتورت..اونم بعد از مدتی غیبت !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد