زن بودن

خلاصه کتاب زن بودن

نویسنده : تونی گرنت


منبع : وب سایت دکتر علیرضا شیری

 

 

زن بودن : «به زنانگی خود تحقق بخشید و عشق را بیابید»

نویسنده: تونی گرنت

مترجم: فروزان گنجی‌زاده

ناشر: نشر ورجاوند

مقدمه:

کتاب زن بودن بیان چگونگی دور شدن زنان جوامع صنعتی و مدرن معاصر از سرشت و فطرت طبیعی خود است. تونی گرنت نویسنده کتاب با تأکید بر نقش ابزاری زن در جوامع سرمایه‌داری کلان، ضمن انتقاد از شعارهای جنبش فمنیستی و انقلاب جنسی پیامد و تأثیر آن را بر روح و روان زن و انحطاط خانواده نشان می‌دهد. نویسنده چهارگونه شخصیت در جهان معاصر را برای زن تصویر می‌کند؛ زن مادونا، آمازون، مادر و معشوقه و سپس به بررسی دقیق هریک از این ابعاد می‌پردازد او معتقد است زن امروزی به صورت یک زن آمازون درآمده که از طبیعت ملایم و لطیف خود دور افتاده است و اکنون نیازمند است تا زنانگی گم شده‌اش به ویژه جنبه‌های مادر، مادونا و معشوقه شخصیتش را باز یابد وی در نهایت زنی را کامل می‌داند که در طول دوره حیاتش همه جنبه‌های روانی خود را تجربه کند و در هم بیامیزد.

این کتاب مشتمل بر ۹ فصل است که گزارشی اجمالی از آن تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

فصل اول: دروغ بزرگ آزاد سازی

جنبش فمنیستی در آغاز به زنان وعده‌های هیجان‌انگیز و اغوا کننده داد به گونه‌ای که عده‌ای از زنان شوهر و فرزندانشان را ترک کردند و وعده‌ای در پی دستیابی به حرفه یا علایق شخصیِ متعلق به خود فکر ازدواج و تشکیل خانواده را از ذهن بیرون کردند این تأکید بر خودکفایی و فرد گرایی باید کیفیت زندگی زنان را ارتقا می‌داد و حق انتخاب‌ها و روابطشان با مردان را بهبود می‌بخشید اما اکنون بعد از گذشت چند دهه، زنان با این حقیقت مواجه شده‌اند که نمی‌توان به وعده‌هایی که فمنیسم و آزادی نوید داده بود اعتماد کرد.

نویسنده در این فصل، وعده‌ها و اسطوره‌های تحقق نیافته‌ای که عناصر افراطی انقلابات فمنیستی تبلیغ کردند را بررسی می‌کند:

دروغ بزرگ شماره یک: زنان نه تنها می‌توانند بلکه باید از پس آنچه که مردان انجام می‌دهند برآیند.

* این شعار زن معاصر را وادار ساخته تا به گونه‌ای وظیفه مضاعفِ اَبرانسانى، که غالباً او را فرسوده و ناتوان و تنها رها می‌کند، تن در دهد.

دروغ بزرگ شماره دو: مرد و زن اساساً همانندند.

* در صورتیکه مردان و زنان نه تنها از لحاظ بیوزیست شناختی بلکه از نظر روان‌شناختی نیز با یکدیگر فرق دارند.

دروغ بزرگ شماره سه: موفقیت بر جذابیت می‌افزاید. این عقیده عنوان می‌کند، جذابیت یک زن در نزد مردان به همراه موفقیت‌هایش افزایش می‌یابد.

* در عشق، زن به خاطر خصیصه‌های استثنایی زنانه‌اش مورد علاقه و ستایش مرد قرار می‌گیرد.

« طبق آمارهای تحقیقاتى، زنان با تحصیلات بالا آمادگی کمتری برای ازدواج دارند و به ندرت همدم مناسبی هستند[۱

دروغ بزرگ شماره چهار: افسانه «توان تحقق نیافته شخص»، طبق این نظر ما «زنان» همگی از استعداد و توان فوق العاده‌ای برخورداریم که تنها باید به تحقق درآید.

* حقیقت این است که اکثر زنان مثل اکثر مردان اشخاص عادی هستند.

دروغ بزرگ شماره پنجم: همانندی جنسی زنان و مردان، زن و مرد قادرند به طور یکسان از آمیزش جنسی لذت ببرند.

* زنان نمی‌توانند همخوابگی صرف را به همان آسانی که مردان می‌توانند از عشق جدا کنند.

دروغ بزرگ شماره شش: می‌توان ازدواج و بارداری را به تأخیر انداخت.

* سیستم تولید مثل زن، محدودیت زمانی دارد و در سنین بالا امکان بارداری و زایمان برای زنان وجود ندارد و اگر هم ممکن باشد همراه با سختی و خطر است.

دروغ بزرگ شماره هفت:مونث بودن مساوی ضعیف بودن است، رفتارهای مرسوم زنانه، ملایمت، ظرافت، مهربانى، .اغلب رفتارهایی کاملاً مسخره تلقی می‌شود.

* رفتارهای زنانه از یکسو سبب تقویت حس آسیب‌پذیرى، پذیرندگی و جذابیت زنان می‌گردد و از سوی دیگر میل به سطوح بالایی از سرسپردگی و حمایت را در مردان بر می‌انگیزد.

دروغ بزرگ شماره هشت: انجام دادن بهتر از بودن است. فمینیسم رفتارهای سنتی زنانه که متضمن نوعی پذیرش منفعلانه و سکوت است را مسبب بی‌حاصلی و بی‌ارزشی زن می‌داند.

* گوش سپردن، حاضر بودن و با قلب و ذهن باز، دیگری را پذیرفتن، پیوند عمیقی با غرایز زنانه در ارتباط با عشق دارد.

دروغ بزرگ شماره نه: اسطوره خودکفایى. شعار فمنیسم «زن همان قدر به مرد نیاز دارد که ماهی به دوچرخه»

* نشان اندیشه آمازونی ست که مردها را فقط به سبب باروری و تولید مثل به درد بخور می‌دانند.

دروغ بزرگ شماره ده: زنان از زنانه شدن مردان لذت می‌برند.

* زنان، مردی با ویژگی‌های زنانه را دوست ندارند همان‌طور که مردان زنی با ویژگی مردانه را دوست ندارند. «زن واقعی» و «مرد واقعی» تحسین می‌شود.

فصل دوم زن آمازون

- مسیری که جنبش آزادی زنان طی دو دهه گذشته ما را به سوی آن رهنمون کرده، مسیری به سوی جامعه آمازون است. (داستان هیپولیتا و تسوس)

- زن آمازون امروزى، نه آرامش یافته و نه حصارهای خود را گشوده است. او پریشان و فرسوده است. نسبت به جنس مخالف نگرشی رقابتی دارد و با آنها مبارزه می‌کند «تا مردانی بهتر از آنها باشد» از درک تفاوت‌های روانشناختی و رشدی میان دو جنس عاجز است. برای وی صرف وجود داشتن به تنهایی کافی نیست و به معنای هیچ بودن است.

فصل سوم: چهار جنبه زن

هر زنی دارای چهارجنبه زنانگی به شرح زیر است:

جنبه آمازون: زن آمازون دارای تمرکز حواس بالا و فزون خواه است، ابراز وجود می‌کند، هدف‌دار و متکی به نفس و خود کفا است، ارتباط او با مردان زندگی‌اش در قالب همکار، رفیق و رقیب است.

جنبه مادر: حامی و سرپرست است. زنی است که با وابستگی‌اش به دیگران کامیاب می‌شود، او نه تنها فرزندانش را بزرگ می‌کند، بلکه سایرین و خویشاوندان، دوستان مؤنث و همسر را هم می‌پرورد.

جنبه مادونا- سرشتی الهام بخش است و معیارها و ارزش‌ها و ایده‌ها را منتقل می‌کند. بازتابنده و تجسم محسنات کامل زنانه از لحاظ بردبارى، وقار و وفای به عهد است. این نوع زن در پی کسب عظمت برای خود نیست، او ترجیحاً مرد را در زندگی به سوی عظمت می‌کشاند و بی هیچ قید و شرطی از تلاش وی در جستجوی کسب خرسندی و موفقیت حمایت می‌کند.

جنبه معشوقه: زنی که در روابط شخصی خود با مرد در سطوح مختلف عقلانى، عاطفى، جنسی بیش از هر چیز دارای نقشی تعیین کننده و فعال است.

- زن باید نهایتاً در طول دوره حیاتش تمام چهار جنبه روان خود را تجربه کند و در هم بیامیزد. باید به درون خویشتن خود بنگرد و آن جوانبی از شخصیتش را که هنوز نیازمند رشد است، کشف کند.

- زن امروزی شدیداً به سوی جنبه آمازون شخصیتش متمایل شده است، او به سوی قدرت و در ضدیت با عشق جهت‌گیری کرده است. مادری را به تعویق می‌اندازد، با مادونا که از مد افتاده، در تماس نیست و از معشوقه فقط به قصد کامجویی جنسی استفاده می‌کند.

- زن آمازون امروزى انرژی‌اش را در جهان بیرون به کار می‌گیرد، نه در جهت آفرینش پیوند و روابطی پر مهر و محبت، او احساس می‌کند فقط به دلیل «انجام دادن» ارزش دارد. به عبارتی به دلیل موفقیت‌ها و دستاوردهایش نه به دلیل و بودنش یعنی شایستگی‌های زنانه کاملش.

- زنانی که با جنبه‌های زنانگی‌شان در تماس‌اند لزوماً از جنبه آمازون بی‌بهره نیستند(یعنی الزاماً موجوداتی بی‌اراده که تحت نظارت دیگران باشند نیستند)

فصل چهارم بحران در مادونا

- زن آمریکایی امروزی دستخوش بحران مادونا شده است، تنها در پی ماجراجویى، ارضای خاطر شخصی و جنسی بوده است. امید و رؤیاهایش را فقط برای خود و آینده‌اش سرمایه‌گذاری کرده، بر پاکدامنی پیش از ازدواج خط بطلان کشیده و نسبت به مردان و مسأله ازدواج که می‌تواند انبساط خاطر او را در زندگی تأمین کند پایبندی کمی نشان می‌دهد.

- مهم‌ترین بخش غالب مادونای زن، وفای به عهد اوست. به عبارتی مرد را در ثروت یا تنگدستى، در خوشی یا ناخوشی می‌پذیرفت اما زنان امروزی با دیدن اولین علامت ضعف یا نقص در همسرانشان آنها را ترک می‌کنند.

- سیل عظیم زنانی که از شوهرانشان طلاق گرفته‌اند در فقدان ایمانشان اشتراک دارند. ایمانی که به کمک آن و نیز حمایت زنانه‌شان می‌توانستند با مردانشان مشکلات زندگی را کنار بزنند و رابطه خود را با موفقیت نجات دهند.

- اندیشه فمنیستی بر این باور است که مردان زنان را اذیت و سرکوب کرده و زندگی آنها را تحت کنترل در آورده‌اند.

- زن امروزی پیش از گرفتن هر گونه تعهدی از مرد تن به آمیزش جنسی با او می‌دهد. قبل از اینکه مرد دلباخته او شود با او زندگی می‌کند و در حالت اضطراب و بلا تکلیفی دائمی است.

- در صورتی‌که زنان با به کارگیری جنبه مادونا و معشوقه، مردان را اهلی و متمدن می‌کنند، آنان را بر می‌انگیزند و به عظمت می‌رسانند.

فصل پنجم: زنانگی را در آغوش بگیریم

- زن امروزى، پی برده است که زندگی کردن فقط با جنبه مردانه شخصیتش برای او دارای فواید معدودی ست.

- در پس ظاهر فریبنده، کامل و خودکفای بسیاری از زنان امروزی موجودی عصبی و غمگین نهفته است که غالباً احساس می‌کند برای زندگی واقعی وقت ندارد. زن اگر پیش از این در بندخانه و شوهر و فرزندانش بود، اکنون غالباً با کار و اهدافش به زنجیر کشیده شده است و هیچ وقت در گذشته فشار را مثل امروز احساس نکرده است.

- زن امروزى آموخته تا در داد و ستد زبانش را گاز بگیرد. او نمی‌خواهد دستی را که به وی غذا می‌دهد قطع کند. دستی که سابقاً متعلق به مردش بوده ولی اکنون به رئیسش «مرد یا زن» تعلق دارد. در واقع احترامی را که زنان در گذشته برای همسران خود قائل بودند اکنون به افراد متعددی انتقال داده‌اند. در حوزه کاری زنان به این نتیجه رسیده‌اند که با احترام گذاشتن به دیگران خود آنها نیز متقابلاً پاداش می‌گیرند. این موضوع در زمنیه عشق نیز صادق است ولی متأسفانه آن را تحت عنوان «تمکین کردن» از مرد، گناهی مرگبار، خیانت به جنس زنان و در نهایت منتهای بی‌احترامی به زن تلقی می‌کنند.

- تمام انسان‌ها نیاز به وابستگی دارند. زن متجدد با انکار حقیقی‌ترین بخش وجودش به استقلال خود تحقق بخشیده است، منتها این استقلال تنهایی او را نیز در پی داشته است.

- بخش مهم، برون‌فکنی جامة زرهی آمازون و دسترسی به مردان این است که نشان دهیم به آنها احتیاج داریم و به سادگی کمک بخواهیم، به صورت مرد در برابر مرد با آنها رابطه برقرار نکنیم.

- قلمرو زندگی زنی که مایل است فقط یکی از جوانب زنانگی‌اش را برگزیند بسیار محدود است. مطمئناً یکی از اهداف خوب زندگی این است که ما تمام آن چیزی باشیم که می‌توانیم، هم برای خود و هم برای کسانی که دوستشان داریم.

فصل ششم، قهرمانتان را بیابید

- زن به خود می‌گوید: هر وقت مرد مناسب را ملاقات کند زندگی حقیقى، عشق، ازدواج و مادری را آغاز خواهد کرد. ولی مرد مناسب از راه نخواهد رسید زیرا او را با دلداده خیالی‌اش که مردی بی‌نظیر است و یک مرد تمام عیار بی‌عیب و نقص است و در ناخودآگاهش پرسه می‌زند مقایسه می‌کند. زنی که به وسیله دلداده خیالی‌اش تسخیر شده، همیشه در جستجوی عیب و ایراد است.

- خرده‌گیری از مردان که عموماً به «کوبیدن مرد» معروف است، همراه با انقلابات فمنیستی و جنسی و نیز دلداده خیالی درونی زنان متجدد به طور پیوسته گسترش یافت. زنان از مردان قطع امید نکردند بلکه از آنها انتظارات بیشتری داشتند و هر قدر این انتظارات افزایش یافت، مردان ناشایسته‌‌تر به نظر رسیدند.

- شاید بسیاری از زنانی که دارای مشاغل سطح بالایی هستند از نداشتن فرزند و تنها ماندن اظهار پشیمانی نکنند ولی در واقع اغلب آنها پشیمانند، زیرا با دلداده خیالی‌شان در قالب کار و اشکالی از این قبیل ازدواج کرده‌اند.

- برای ازدواج پایدار علایق مشترک مهم نیست، بلکه نکته حائز اهمیت ارزش‌های مشترک است که همانند چسب روابط را استحکام می‌بخشد.

- زنی که با مادونای خود در ارتباط است به دنبال نقاط قوت می‌گردد و از نقاط ضعف به راحتی چشم پوشی می‌کند.

- هنگامی ‌که زنان با طیب خاطر و بدون هیچ قید و شرط بخشی از سلطه‌گری مردانه‌شان را به جنس مخالف اعطا می‌کنند، آن وقت قادرند جوانب زنانگی‌شان را به بهترین وجه بروز دهند و در مردش اعتماد به نفس فوق‌العاده زیادی بر می‌انگیزد و نه تنها مردانگی او را، بلکه زنانگی خود را نیز ارتقا می‌دهد.

فصل هفتم از عهده مردان برآمدن

این فصل به درک واداره مرد بالغ اختصاص دارد.

۱- تشویش اختگى:اولین نکته‌ای که باید درباره مردان بدانیم این است که بزرگترین و ابتدایی‌ترین ترس مردان، ترس از اخته شدن است چه از لحاظ روانی و چه از لحاظ جسمانى

۲- غرور و خودسرى:مردان به علت ترسی که از اخته شدن دارند بی‌اندازه مغروراند. بنابراین وظیفه زن است که با کاهش این ترس به او نشان دهد که با اعتلا بخشیدن به زندگى، بارش را سبک و راهش را باز می کند و مردانگی‌اش را ارتقا می‌دهد.

- زن عیب جو و اخته‌کننده فقط میوه‌های تلخ بی‌‌تفاوتی را از سوی مرد برداشت می‌کند. یا شخصیت او را به کمتر از آنچه که هست تنزل می‌دهد و یا اینکه او را در وضعیتی قرار می‌دهد که سر به شورش بگذارد.

۳- او را همان‌گونه که می‌یابید بپذیرید

مردان در برابر دستورات مقاومت می‌کنند و به میزان زیاد عنان خویش را به زنی واگذار می‌کنند که از مردانگی‌شان حمایت کند .

۴- مادری کنید ولی خفه نکنید

جزئی از نقش زنانه زن این است که مرد را می‌پرورد، او را حمایت و تشوق می‌کند تا رشد یابد و خود را به واقعیت در آورد، به توانایی‌ها عظیم خود پی ببرد. زمانی‌که جنبه مادری به حد افراط برسد مرد را خفیف و خوار کرده و مادام العمر او را پسر بچه وحشت‌‌زده و فاقد اعتماد به نفس نگه می‌دارد.

۵- رابطه‌ای مطلوب

حالات شخصیت:

الف)والد؛ مرکز نگرش‌ها و ارزش‌ها و عهده دار دستور و تعلیم ،ارزیابی ،انتقاد و پرورش است .

ب)بالغ؛ مرکز اندیشه و تصمیم گیری است و حقیقت را می‌آزماید.

ج)کودک؛ مرکز احساسات و تمایلات جنسی است، بازیگوش و شهوتران است.

آنان را بر می انگیزند و به عظمت می رسانندمردان و زنان هر کدام تا حدودی این سه حالت را در شخصیتشان دارند. رابطه موفق بین آنها بسته به بده بستان‌های یکنواخت و بی‌تنش میان بخش‌های شخصیتشان است. به عنوان مثال چنانچه والد درون زن سعی کند با کودک درون مرد از روی محبت رابطه برقرار کند و او آماده‌ی قبول آن باشد و به شکل مناسب پاسخ گوید، بده بستانی بی‌آلایش صورت می‌گیرد. ولی چنانچه زن کوشش کند برای مرد مادری کند و مرد حال و حوصله‌ی آن را نداشته باشد، او نه با کودک خود بلکه از طریق بالغ و چه بسا حتی با والد خشمگینش واکنش نشان می‌دهد.

۶- مادونای سیاه

مادونای سیاه یکی از ابعاد پنهان وجود زن است یعنی جنبه سرد زنانگی‌ که وقتی مرد کار نادرستی می‌کند باید از او روی گرداند، خشم و ناامیدی را معمولاً می‌توان به بهترین وجه از طریق رویگردانی خاموش مادونای سیاه ابراز کرد. رویگردانی خاموش به مرد فرصت می‌دهد تا بیندیشد و در مورد خطایی که مرتکب شده تعمق کند در صورتی‌‌که بد‌خلقی و سرکوب تهاجمی موجب ترغیب مرد به مقابله به مثل می‌شود.

۷- گریه و خنده

هر بیانِ عاطفى و ابراز خود انگیخته احساسات می‌تواند موجب لذت بخش‌تر شدن زندگی شود.

۸- نشان دهید به او احتیاج دارید.

اشتیاق مرد به ادامه رابطه، وقتی صادقانه و خاصلانه احساس نکند که زن به او نیازمند است، رو به زوال می‌گذارد.

استقلال و برخورد ستیزه‌جویانه زنان، در مردان احساس عجز و ناتوانی به وجود می‌آورد. مردانی که احساس ضعف می‌کنند اغلب واکنش‌های خصمانه نشان می‌دهند، احساس بیهودگی می‌کنند، شدیداً انتقاد می‌کنند یا کاملاً پس می‌کشند.

فصل هشتم و نهم

تسلیم پرحلاوت و تحقق زنانگی از طریق ازدواج

- زنی که خود را از درون و بیرون تسلیم قدرت عشق کند قادر می‌شود تا هم از لحاظ جنسی و هم عاطفى، ژرف‌ترین توانایی‌های زنانه‌اش را تحقق بخشد. تنها یک زن متعادل و آگاه نسبت به هویت شخصی خود آمادگی آغاز فرایند تسلیم را دارد، کسی که از عزت نفس کافی برخوردار است تا از عهده چنین احساسات و عواطف ژرفی که به خارج فوران می‌کند «مقاوت غرور، دخالت انیموس»، بر‌آید.

- وقتی زنی قدری از عزت نفسش را به خاطر مردی نادیده می‌گیرد، در واقع از مقاوت در برابر او صرف نظر می‌کند و به وی اجازه می‌دهد در جسم و روحش رخنه کند. او به راستی از جهاتی «تسخیر» شده است، با این وجود از آنجا که اجازه نداده چیزی مانع پیوند او با مردش شود «فاتح» است.

- معمولاً زن است که با سمت عاطفى رابطه بیشتر در تماس است، اکثر اوقات او است که باید اسلحه‌اش را با نام عشق بر زمین بگذارد و اعلام آتش بس کند.

- زنان در عشق پیروزی را از آن خود می‌سازند، زیرا به خاطر اشتیاقی که به تسلیم و تن در دادن دارند، به استمرار و پایداری ریسمان رابطه گره محکمی می‌زنند. فرایند تسلیم به قدری قدرتمند است که سحرانگیز می‌نماید. این همان چیزی ست که زن را نزد مرد عزیز می‌کند و مرد را وا می‌دارد تا از او مراقبت کند.

- زن پیش از تسلیم شدن باید مرد را متعهد به ازدواج نماید.

- ازدواج بیش از هرنوع رابطه‌ی دیگرى، قابلیت زنان را در دستیابی و به کارگیری تمامی چهارجنبه شخصیتی زنانه، خصوصاٌ مادونا یعنی روح زن، در بوته‌ی آزمایش می‌گذارد.

۱- جنس سوم نوشته پاتریشا مک برم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
عاطی سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 05:31 ق.ظ http://www-blogfa.blogsky.com

با اینکه نظریات تندرویانه ی فمینیستارو فقط گفته بود و شاید!کمی مغرضانه بود یا متن اصلی یا ترجمه و یا خلاصه!(حالا مثلا خوبه نویسنده یه آدم آس به تمام معنا باشه..بهرحال من به مرگ نویسنده اعتقاد دارم:دی)

ولی پذیرفتن زن بودن سخت است.حداقل در این زمان ک خواه ناخواه بعضی عقاید اشتباه فمینیستی در ذهن خیلی از ما زن ها رسوخ کرده و دوگانگی بوجود آورده.

از برابری زن و مرد بدترین چیزهارو یاد گرفتیم.(توی وبلاگم پستی زنانه در باره ی مادر بودن و وظایف مادری نوشته بودم که با حدود20 کامنت اعتراض آمیز از طرف خانم ها مواجه شدم! )


حتی خدا هم در قرآن گفته.زن برای آرامش مرد آفریده شده!

ولی اینکه حقیقت وجودمون رو بپذیریم سخته!


توی کارتون بری زنبوری:دی. یه گاو ماده میاد میگه من بعضی وقتا فکر میکنم که فقط یه تیکه گوشتم!!!و این احساسیه ک شاید خیلی از زن ها داشته باشن
و این مشکلات امروزی و شاید همیشگی جهان!برای همچین حس هایی باشه.

بهرحال زن بودن در دنیای 100در100 مردانه سخته...


(یعنی مدیونی فکر کنی من حرفام تمام شداااا:)). میتونم بازم همین یه حرفمو توو مثالای دیگه و جمله بندی های دیگه هم بگم:))والا:دی)


سلامت باشی کابوی:گل

دوست دارم بیشتر بگی.

به نظر من توو هر زمانه ای مرد باید مرد باشه و زن باید زن باشه. و مشکل از اینجا شروع میشه که زن قراره نقش مردونه داشته باشه.
اینجاست که تعادل بهم میریزه.

قطعا زن به عنوان یک انسان یه سری حقوقی داره که باید محترم شمرده بشه. ولی بعضی وقتا این حق و حقوق بد تعریف میشه که قطعا برای وجود و روح زن هم آسیب زننده اس.

البته من حواسم به فرهنگ مردسالاری و امراض مختلف این فرهنگ هستم. ولی تعریف برخی حقوق برای زن منجر به این میشه که ما از اون ور بوم بیفتیم.
یعنی میخوایم زن رو از یه سری مصائب نجاتش بدیم ولی یا خیرخواهانه یا مغرضانه کاری میکنیم که مشکلات بیشتری براش بوجود بیاد.

هادی (قالب حرفه ای وبلاگ) شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:42 ب.ظ http://theme.sitesetup.ir

استفاده بردم
وبلاگتون برقرار باشه

ممنون هادی جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد