از غم و غصه بدم میاد.
دوس دارم هم خودم شاد باشم و هم دوستامو شاد کنم.
(بماند که توو این قضیه ، بعضی وقتا زیاده روی می کنم و دوستامو می رنجونم)
ولی بعضی وقتا در مقابل این حجم غم کم میارم.
فک میکنم که فرمانده گروهان یک نفره ای هستم که مقابلم لشکر غمه.
اینقدر این لشکر قویه که جددن انرژی واسم نمی ذاره.
خیلی وقتا شکست می خورم.
سپاه دشمن خیلی قویه. خیلی ...
پشتتو بکن به لشگر غم یه هدفونم بذار تو گوشت اهنگ افریقایی گوش کن یا چه میدونم یه چیزی که زبونشو نفهمی.هی با کلماتش داغتو تازه نکنه...
بعدم برو بشین تو پارک به اولین ادم بیکاری که رسیدی واسش حرف بزن...احمقانس ولی جواب میده.سکوت نکن.
حستو یه جورایی درک کردم.در نهایت امیدوارم غم هات عین شمع اب بشن و خنده هات از اعماق قلبت باشن.
عنوان پست با دقت انتخاب شده. می خواستم بگم زیباست ولی خب گفتم شاید خیلی با محتوای پست جور درنیاد.
می دونم که می دونین این ها همش دوره ایه. مطمئن باش که می گذره.
اندکی صبر سحر نزدیک است.
سپاه غم قویه آلن جان در این شکی نیس.....
ولی تو یه سلاحی داری که میتونه تورو به همه چیزایی که میخوای برسونه عزیزم
خوب فک کن خودت متوجه میشی کدوم سلاح رو میگم
تا پیروزی راهی نیست.....کمی صبر میخواهد
ربطی به جوانمردی و ناجوانمردی نداره کابوی!
تنهایی غصه بخوری میپکی.. دوست باید توغم دوستش هم شریک باشه.. دوستی که فقط توشادی ها با آدم باشه که به درد نمیخوره..
غم و غصه باید پخش بشه..
نه تنها نیستیم فرماندهلشکر خسته ایی هستیم فقط و بعضیا بریدن