اهل کار بود.
نون بازوی خودشو می خورد.
ولی بازم شبا سر گرسنه زمین می ذاشت.
آخه بازوش خیلی زور نداشت ، واسه همین نونش فقط کفاف ناهارش رو میداد.
این که اصلن لوووووووووووووووس نبود اتفاقن من که خندیدم ....یاد دیشب افتادم ..هرررررررررررررررر این ننه کافه کجاس بیاد ببینه تو واسه دل خودت مینویسی نه دلخوشی ماها اینو یادت نره تازه نوشته هرکسی محترمه
دیشب خیلی باحال بود.کلی خندیدیم.فقط امیدوارم دوستان نازنین ، مخصوصن برخی از اون نازنین ترهاشون ، جسارت های گاه و بیگاه منو ببخشن.مرسی از بابت دل گرمیت. خیلی گرم شد کیانا. بذار کولر رو روشن کنم.
اوووووووووووووووووووووووووولالان اینو واسه ننه کافه نوشتی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟
یه چیزی توو همین مایه ها.
این که اصلن لوووووووووووووووس نبود اتفاقن من که خندیدم ....

یاد دیشب افتادم ..هرررررررررررررررر
این ننه کافه کجاس بیاد ببینه
تو واسه دل خودت مینویسی نه دلخوشی ماها اینو یادت نره
تازه نوشته هرکسی محترمه
دیشب خیلی باحال بود.
کلی خندیدیم.
فقط امیدوارم دوستان نازنین ، مخصوصن برخی از اون نازنین ترهاشون ، جسارت های گاه و بیگاه منو ببخشن.
مرسی از بابت دل گرمیت.
خیلی گرم شد کیانا. بذار کولر رو روشن کنم.
اوووووووووووووووووووووووووول
الان اینو واسه ننه کافه نوشتی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟
یه چیزی توو همین مایه ها.