چندین سال قبل ، یه فیلو بردن توو یه اتاق تاریک.
از چند نفر خاستن که برن توو اتاق و بهش دست بزنن.
بعد بیان تجربه شون رو از اون حیوون ، توو یه دفتر گزارش بنویسن.
هر کسی اومد بیرون ، با یه قیافه متفکر رفت سمت دفتر و تجربه ش رو نوشت.
ولی یکی از اونا ، خیلی عصبانی اومد بیرون ، دستش رو با حوله خشک کرد و از اتاق خارج شد.
عاقل = کافر

نه کیانا
پنجره ی اتاق من بازه ...
فقط دستم به قرصام نمیرسه ...
بیزحمت از مال خودت دو سه تا بده بهم ... بعدا پست میدم ...
مخلص شما !
...اینو به خیلی چیزا میشه تعبیرکرد..درست مثل همون تعبیر فیله !..
...وارد فازای فلسفی شدی آلن جان...
علیرضا نکنه میخایی پنجره اتاق توروهم باز کنم ها؟؟؟؟
دمت گرم آلن ...
جوابت خیلی قشنگ بود
کیانا
عصبانی نباش ...
هرکی نوشته خودش بوده ... عاقل همه را به کیش خود پندارد
الان مشخصه دارم دو به هم زنی میکنم ؟؟
اصلا منم با تیراژه موافقم ...
در کل
آلنننننننننننننننننننننننننننننننننننننن میکشمت
اون قرص قرمزا که مال ننه ت بود ،
خوب شد گفتی هواش دلگیره یادم باشه شب بیام پنجره اتاقتو باز کنم ....
من فقط یه مشکل کوچیک دارم اونم اینه که نصف حرفامو توو ذهنم میزنم و یادم میره که توو نوشته بیارمش بچچه پررو