بازو

اهل کار بود.

نون بازوی خودشو می خورد.

ولی بازم شبا سر گرسنه زمین می ذاشت.

آخه بازوش خیلی زور نداشت ، واسه همین نونش فقط کفاف ناهارش رو میداد.


نظرات 32 + ارسال نظر
کیانا سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

حنانه جون معناشم به دلیل وجود پربرکت من که به طورنامحسوس توو این پست گنجونده شدمه هااااااا

فلوت زن سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
اتفاقاً اینجور پستات خیلی دلنشینن ! با وجود کوتاهی معنای عمیقی دارن ، آدمو به فکر فرو می برن !

وانیا دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ

لوس نیست
این پست ها رو دوست دارم و نویسنده شو که میام اینجا
محسن بابا تو دیگه هستی؟

فرناز دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.zolaleen.persianblog.ir

بلهههه فکر کن اگه همه نون بازوشون رو بخورن.....تو جقدر گیرت میاد؟

ژاکلین دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

هرررررررررررررررررررررررررر
عجب توله ای زاییدی ننه با اون بازوهات!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد