جاتون خالی دیشب عروسی یکی از اقوام بود.
کلّی از خجالت کمرم در اومدم. لامصّب چقد قر توش گیر کرده بود.
پ.ن: ممنون از احوال پرسیاتون.
چن تا صفحه رو با هم رفرش می کنم.
وقتی صفحات در حال رفرش شدن هستن، اینترنت رو قطع می کنم.
از اینکه صفحات در حال رفرش شدن، یهو از حال میرن، حال می کنم. یه حال سادیسمی.
چرا فقط به خواهر میگن همشیره ؟
مگه برادر ، از اون شیر و از اون منبع نخورده ؟
عادت داشت همیشه پیگیری کنه ببینه موضوع برنامه بعدی "نوبت شما" چیه و قبل از شروع برنامه ، متناسب با موضوع ، آپ کنه .
امیدش این بود که فرن وبلاگشو پیدا کنه و اونم مشهور بشه.
سوراخ فعلی کمربند گشاده. سوراخ بعدی فعلن فشار میاره.
موندم تو برزخ بین دو تا سوراخ.
پ.ن ١: در عرض یه ماه، پنج کیلو کم کردم. بگو ماشالا.
پ.ن ٢: درخواست پلیس برای شناسایی این تبهکار سابقه دار.
پ.ن ٣: کانال MBC فیلم School of life رو نشون داد. خیلی قشنگ بود. مخصوصن MR. D
پ.ن ۴: روز زن رو تبریک میگم.
صُبا که میرم سر کار، با دیدن این عکس (که تو مسیرمه ) کلی انرژی می گیرم.
هنوز هیشکی نفهمیده وقتی یه پسر به یه دختر میگه جیگرتو بخورم،
منظورش دقیقن کدوم یکیه.
سفید یا سیاه ؟
از وقتی مادرش فوت شده بود ، رو بازوش خالکوبی کرده بود: " رفیق نیمه راه مادر "