مرداد 1389

از اونجایی که خیلی وقته آپ نکردم ، گفتم یه بازی راه بندازم.

به این صورت که توی کامنتدونی، سوال نفر قبلی رو جواب بدین و از نفر بعدی یه سوال بپرسین.


پ.ن ١: لطفا سوال و جواب رو توی یک کامنت بذارین. ممنون.

پ.ن ٢: خواهشن سوالای ناجور نپرسین.

پ.ن ٣: خودم بازی رو افتتاح کردم. ( یه جور راهنمایی هم هست البته)


یکشنبه ۳۱ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۱٠:۳٤ ‎ب.ظ توسط آلن تماس های مردمی ( 293)  
 
 

خیلی وقت بود که زندگی مخفیانه داشت.

پلیس عکسشو همه جا داه بود.

هر کسی تحویلش می داد بهش جایزه می دادن.

آخه خیلی عتیقه بود.


یکشنبه ٢٤ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۱٠:٥٩ ‎ق.ظ توسط آلن 
 
 

مراسم خواستگاری :

مادر دختر : آقا پسرتون چیکاره اس ؟

مادر پسر : محلّلن.


یکشنبه ۱٧ امرداد ۱۳۸٩ساعت ٦:٠٩ ‎ب.ظ توسط آلن  
 
 

با اینکه فقط تا نوک دماغشو می دید، ولی ذهن بازی داشت.

آخه زیاد دروغ می گفت،

پینوکیو.


جمعه ۱٥ امرداد ۱۳۸٩ساعت ٧:۱٤ ‎ب.ظ توسط آلن 
 
 

مادربزرگم می گفت : زودتر زن بگیر، قبل از مرگم عروسیتو ببینم.

بهش گفتم :‌ البته اگه تا اون موقع، خودمم زنده باشم.


چهارشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۸:۳٢ ‎ق.ظ توسط آلن 
 
 

بیدل رو خیلی حرفه ای بازی می کرد.

خیلی وقت بود که یکی دلشو برده بود.


دوشنبه ۱۱ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۸:٤٢ ‎ق.ظ توسط آلن 
 
 

آدمایی که قبل از رفتن به دسشویی ، زیپ و کمربندشون رو باز میکنن.

آدمایی که بعد از دراومدن از دسشویی ، زیپ و کمربندشون رو می بندن.


پ.ن: در راستای ژانرهای بانوی فخیمه ، گارسیا.


یکشنبه ۱٠ امرداد ۱۳۸٩ساعت ٩:٠٢ ‎ق.ظ توسط آلن 
 
 

اگه فیش حقوقم آنچنانی نبوده ، عوضش قبض موبایلم آنچنانی بوده.


دوشنبه ٤ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۱٠:۳۸ ‎ق.ظ توسط آلن 
 
 

توو این دوره زمونه که برنجا آلوده به  آرسنیک ،

آبا آلوده به نیترات ،

و اکسیژنا آلوده به سربه ،

جددن ،

انتظار داری که رفاقت من آلوده به هیچ چیزی نباشه ؟

 

پ.ن : این روزا همه داغونن ، شما چطور ؟


شنبه ٢ امرداد ۱۳۸٩ساعت ۱:۳٠ ‎ب.ظ توسط آلن
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد