اردیبهشت 1388

با یکی از دوستان صحبت این بود که انگلیسیا حرف R رو تلفظ نمی کنن.

یه خورده فکر کرد و با تعجب گفت : پس به آلت مردونه چی می گن. 

سه‌شنبه ٢٩ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۸:۳۸ ‎ق.ظ توسط آلن 
 

اگه سبزی خوردن برای خوردنه پس بقیه سبزیا برای چیه.

واسه هلیکوپتر معادل ساختن ولی بعد اینهمه سال نیومدن یه اسم با مسما برای سبزی خوردن درست کنن. 

یکشنبه ٢٧ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۸:٥٥ ‎ق.ظ توسط آلن 
 

تنها سقفی که بالای سرش احساس می کرد ، خط فقر بود. 

سه‌شنبه ٢٢ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۱:۳٤ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

تا ایستگاه اتوبوس دویده بود. وقتی رو صندلی نشست با یه تیکه کاغذ شروع به باد زدن خودش کرد. پسرکی که رو صندلی عقب نشسته بود ، کتابشو آورد جلو و گفت بیا با این خودتو باد بزن.

وقتی خواست کتاب رو به پسرک پس بده ، اوه خدای من ! پسرک یه جورایی عقب مونده ذهنی بود.

وقتی پیاده شد تموم راه رو به این فکر می کرد که پسرک چه استاندارد بالایی از انسانیت داشت.

خیلی دوس داشت که با پسرک دوس بشه . یه ترسی تو دلش افتاد. نکنه استاندارد دوستی با پسرک رو نداشته باشه. 

پ.ن :‌ بر اساس یک داستان واقعی 

شنبه ۱٩ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٧:۳٧ ‎ب. ظ توسط آلن 
 

همیشه فکر می کردم اگه جلوی یه باد با سرعت ١۶٠ کیلومتر در ساعتو بگیرم خیلی کار بزرگی کردم.

یه روز که به طور اتفاقی با گرفتن دماغم جلوی عطسه ام رو گرفتم فهمیدم که خیلی کار بزرگی نبود. 

جمعه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٧:٤٤ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

بعدِ استفاده مجانی از نرم افزارای آمریکایی کلی استغفار می کرد. 

پنجشنبه ۱٧ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۱:۱۳ ‎ق.ظ توسط آلن 
 

تو درد عدالت هست ، ولی تو درمان نه. 

دوشنبه ۱٤ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٩:۱٤ ‎ق.ظ توسط آلن 
 

صُبا از جلوی یه دبیرستان دخترانه رد میشم.

امروز بابای مدرسه داشت چیزی رو از روی دیوار پاک می کرد.

یکی خیلی بزرگ نوشته بود :

I LOVE YOU 

شنبه ۱٢ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۸:٥۱ ‎ق.ظ توسط آلن  
 

من : خانم ببخشید شعبه تون به ایستگاه مفتح نزدیکتره یا بهشتی ؟

کارمند بانک : نه نه ! به ایستگاه نزدیکتره

من : خب می دونم . به کدوم ایستگاه نزدیکتره ؟

کارمند بانک : عرض کردم ، به ایستگاه نزدیکتره 

جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۸:٢۸ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

تراژدی زمانیه که :

یکی موبایلش زنگ می زنه و یه آهنگ خیلی قشنگ پخش میشه.

بعد اون آهنگ قشنگ قطع میشه و یه صدای نکره و ضایع جواب میده الو ... 

دوشنبه ٧ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۳:٢٤ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

بعدِ ظهر بود . یاد خدا افتادم . اومدم بگم خدااااااا

گفتم شاید خواب باشه. دلم نیومد بیدارش کنم. 

یکشنبه ٦ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٥:٠۳ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

از اون که نخورده بگیر ، خودت بخور 

شنبه ٥ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٢:٠٠ ‎ب.ظ توسط آلن 
 

دیدین بعضی وقتا که دارین راه می رین، باد از پشت سرتون میاد.

حسنش اینه که به راه رفتنتون سرعت میده و عیبش اینه که یه جورایی مزاحم راه رفتنتونه.

من اسمشو گذاشتم تجاوز طبیعت. استثنائا دوست داشتنی. 

سه‌شنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ٩:٠٦ ‎ق.ظ توسط آلن
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد