بازو

اهل کار بود.

نون بازوی خودشو می خورد.

ولی بازم شبا سر گرسنه زمین می ذاشت.

آخه بازوش خیلی زور نداشت ، واسه همین نونش فقط کفاف ناهارش رو میداد.


نظرات 32 + ارسال نظر
کیانا دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

این که اصلن لوووووووووووووووس نبود اتفاقن من که خندیدم ....

یاد دیشب افتادم ..هرررررررررررررررر
این ننه کافه کجاس بیاد ببینه

تو واسه دل خودت مینویسی نه دلخوشی ماها اینو یادت نره
تازه نوشته هرکسی محترمه

دیشب خیلی باحال بود.
کلی خندیدیم.

فقط امیدوارم دوستان نازنین ، مخصوصن برخی از اون نازنین ترهاشون ، جسارت های گاه و بیگاه منو ببخشن.

مرسی از بابت دل گرمیت.
خیلی گرم شد کیانا. بذار کولر رو روشن کنم.

کیانا دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

اوووووووووووووووووووووووووول


الان اینو واسه ننه کافه نوشتی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟

یه چیزی توو همین مایه ها.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد