فیل

چندین سال قبل ، یه فیلو بردن توو یه اتاق تاریک.

از چند نفر خاستن که برن توو اتاق و بهش دست بزنن.

بعد بیان تجربه شون رو از اون حیوون ، توو یه دفتر گزارش بنویسن.

هر کسی اومد بیرون ، با یه قیافه متفکر رفت سمت دفتر و تجربه ش رو نوشت.

ولی یکی از اونا ، خیلی عصبانی اومد بیرون ، دستش رو با حوله خشک کرد و از اتاق خارج شد.


نظرات 41 + ارسال نظر
کیانا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:55 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

توجه کردین من امروز اینجا کولاک کردم؟؟؟؟؟؟
هررررررررررررررررررررر

خود کیانا شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

تیراژه الان من که جز ارازل و اوباش نیست دیگه من ترک کردم ولی کیامهرخان دقیقن منظورشون تو ،آللللللللللن و ژاکی بود

ننه این بچچه تم درس تربیت نکردیا ببین چیکارا میکنههههههههههههه

خانم یک هفتم... شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:12 ب.ظ http://shesh-haftom.blogfa.com

من الان چی بگم...؟

ژاکلین شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ب.ظ http://17pm.blogfa.com

تف تو روت بچه! تو هم که مث بابات فقط دستت تو...!
بگم؟ بگم؟؟؟؟
الحق که پسر خونده ی خودمی!

تیراژه شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

حکایت همه اونایی که اومدن کامنت بذارن که شد حکایت همون دست نمور که!!!خوهران و برادران گرامی...بعد از موشکافی قضیه یادتون نره دستتون رو با حوله خشک کنید بعد صفحه ی کامنتها رو ببندینا...حوله به اندازه ی تک تک شما عزیزان موجود است!!!
و شما جناب کیامهررررررخان گرامی!!
این" اراذل اوباش" که گفتین شامل حال من که نمیشود..هان؟!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد