فیل

چندین سال قبل ، یه فیلو بردن توو یه اتاق تاریک.

از چند نفر خاستن که برن توو اتاق و بهش دست بزنن.

بعد بیان تجربه شون رو از اون حیوون ، توو یه دفتر گزارش بنویسن.

هر کسی اومد بیرون ، با یه قیافه متفکر رفت سمت دفتر و تجربه ش رو نوشت.

ولی یکی از اونا ، خیلی عصبانی اومد بیرون ، دستش رو با حوله خشک کرد و از اتاق خارج شد.


نظرات 41 + ارسال نظر
تیراژه یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:12 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

ای بترکییییییییییییین همتووووووووووووون!!!!!!!!!!

عاطی یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:03 ب.ظ

عالی مثل همیشه!

کیانا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:07 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

هرکی منظور منو از کامنت قبلی فهمید به منم بگه
چی نوشتم خدایییییش

کیانا جان ؟ کسی از تو توقع نداره عزیزم.
سعی کن راحت باشی و به هیچی فک نکنی.
قرصای قرمز رو گذاشتم روی میز.
به روزای خوب فک کن.
بعضی وقتا پنجره رو باز کن و بذار هوای اتاقت عوض شه.
محیط آسایشگاه به اندازه کافی دلگیر هست.

هیشکی! یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ق.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

سلام عزیز خوبی؟

کیانا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

اااااااا سارا با تو پیدات شد مسائل خونوادگی کردی جلو بقیه ؟؟؟؟؟
خجالت بکش دختر ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد