بازی

حوصله م سر رفته بود.

گوشی رو برداشتم و برنامه شطرنج رو لود کردم.

یه نیم ساعتی باهاش بازی کردم.

دیگه داشتم خسته میشدم. اومدم دکمه EXIT رو بزنم که گوشیم برگشت و گفت :

داریم بازی می کنیما. کجا داری میری ؟

بهش گفتم : دیگه خسته شدم. حال و حوصله ادامه دادن ندارم.

اینو که بهش گفتم ، دمغ شد و اخماش رفت تو هم.

خدائیش حق داشت. خیلی وقت بود که باهاش بازی نکردم بودم.

دلم واسش سوخت. رفتم کامپیوتر رو روشن کردم. 

بهش گفتم : بیا با کامی بازی کن.

کامی اولش یه خورده غرغر کرد که ، بابا خاب بودیما. منو بیدار کردی که با این جغله بازی کنم.

بهش گفتم : جون کامی یه خورده باهاش بازی کن.

گوشی رو گذاشتم جلوی کامی و نشستم به تماشای بازیشون.

وسط بازیشون هم رفتم دو تا لیوان شربت آلبالوی تگری واسشون آوردم.

بعد دو ساعت دیگه کم کم جفتشون خسته شده بودن و چرت می زدن.

هر دوشون رو خاموش کردم تا یه خورده خستگی در کنن و خودمم رفتم تا به کارام برسم.


نظرات 21 + ارسال نظر
عاطی پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ق.ظ

خیلی هم خووب!

هاله پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ق.ظ http://adam-bozorge.blogfa.com

خوبه دعواشون نشده !

آوا پنج‌شنبه 12 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ق.ظ

خاموشی خواب نیستی ممکن نیست
اما بیخیالی آیا میشود ممکن
شود؟؟کاش بشود
یاحق...

عاطی چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ http://parvaze67.blogfa.com

سلام .
من که جرأت ندارم این دوتارو باهم تنها بذارم میترسم کامی گوشیمو تیکه پاره کنه . آخه سه چهار ماهی هست جز برا جواب ارشد و تایپ سوالای بابام دیگه حتی روشنشم نکردم و همه کارام با گوشیمه . الان که فکر میکنم دلم براش میسوزه . میبینی این تکنولوژی باعث میشه چقدر چیزای جدید جای قبلیارو بگیرن . ولی هرکدوم کیف خودشو داره . خوب بود ممنون .

سهبا چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:30 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

مرسی تخیل !
سلام آلن . چند وقته از اون پستهای طنزگونه خبری نیست چرا ؟!!
ملینا خوبه ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد