تناسخ

تا چند وقت پیش به تناسخ اعتقاد نداشتم.


ولی از وقتی دیدم روحم از جسم پسرکی شاد و خندان ،

وارد جسم جوانکی ناراحت و افسرده شده ،

بهش اعتقاد پیدا کردم.


نظرات 23 + ارسال نظر
علیرضا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:02 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

آلن جان وقتش شده ...
سر و سامون و اینا ...

شازده کوچولو یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:08 ق.ظ http://www.shazdehkocholo.blogfa.com

سلام آلن
مگه تیراژه پسره؟
به خدا می کشمتووووووووووون

چشم عسلی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ http://hasrategozashteha.blogfa.com/

وای چه جالب!!!
به اینش فک نکرده بودم!!!
ببین خیلی خوشم اومد... یه جورایی نگاه جالبی بود... منو به وجد آووردی پسر!!!

حالا که اینطوریه که من خوده تناسخم!!! بسکه از دخترکی شیطان و پر جنب و جوش به پیرزنی خرفت و غرغرو تبدیل می شم!!!

به این می گن تناسخ

اما دیروز یه تست روانشناسی دالایی لاما کار کردم که با توجه به جوابایی که دادم روح دوم من "خدا" بود!!! جالب نیست؟؟؟ اگه خواستی ایملتو بده واست بفرستم من که شوکه شدم از تعابیر جالبش..

عاطی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ق.ظ

خیلی قشنگه نوشته ت!

سارا یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.semi-elf.blogsky.com

جناب آلن بی زحمت برگردین به همون حالت شاد و این حرفا خدایی این کیانا بخواد شمارو شاد کنه قبلش تزشو رو ما پیاده میکنه
به خودت رحم نداری به ما رحم کن از دست این کیانا آسایش نداریم بخداااااااااااا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد