مغز بادوم

اینکه میگن بچه بادومه و نوه مغز بادوم ، حکایت من و بابام و خواهر زاده شیطونمه.


یادمه خیلی سال پیشا که یه تلویزیون چهارده اینچ ِسیاه سفید ِ زاقارت داشتیم ، یه بار که تصویرش برفکی شد ، هر چی آنتن سر خودش رو تکون دادم ، کیفیت تصویر بهتر نشد ، این بود که یه ضربه کوچولو زدم روی تلویزیون ، که اگه مشکل از اتصالات داخلی ش باشه ، درست بشه.

چشمتون روز بد نبینه. همینکه من ضربه رو زدم ، بابام که همون نزدیکی نشسته بود ، عصبانی شد و یه کشیده پدر و مادر دار حواله صورتم کرد.


دیشب که این خواهر زاده شیطون ما ، مشغول شکلات خوردن بود ، با دیدن یه صحنه که چند تا نی نی کوچولو توش بودن ، خودش رو رسوند به تلویزیون و دستای همایونی ش رو کشید به صفحه تلویزیون.

نی نی های اون توو ، هیچ لذتی رو از این بذل توجه و نوازش سخاومتمندانه نبردن.

ولی خب عوضش یه قسمتایی از صفحه تی وی ، شکلاتی شد.

جالب اینجا بود که بابا بزرگ مربوطه ، اصلن به روی خودشون نیاوردن که چه اتفاقی افتاده و دریغ از گفتن حداقل یه کلمه عتاب آمیز.


خلاصه که آقا ، بچه بادوم و نوه مغز بادوم رو قدیمیا الکی نگفتن.


نظرات 8 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ب.ظ http://mazhomoozh.blogfa.com

معلومه اون خواهر زادتون خوردنیه ها. بوس از راه دور ما رو به لپ ایشون برسونین.

Chap dast یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ق.ظ

حسودی در حد چی ی ی ی :)))))))))))

هیشـــکی ! شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ http://www.hishkii.blogsky.com

آره الکی نگفتن...
این جمله رو بارها از دهن مامانم شنیدم وختی که من خونه ی مامان جونم ( مادر بزرگم) آتیش می سوزونم...

یه ضرب المثل دیگه ام مشابه این مامانم به مامان جونم میگه بعله دیگه جیگر جیگره و دیگر دیگر !!! حالا جریان چیه و معنیش چیه نمیدونم!

آوا جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ق.ظ

دقیقا.......
هووووور
یاحق...

فرشته جمعه 9 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 ق.ظ http://feritalkative.blogfa.com/

حسودیت شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد