صحنه را دیدم (2)

داشتم می رفتم سرکار.

توو تاکسی بودم که یکی از مسافرای عقب گفت که پیاده میشم.

از آئینه بغل که نگاه کردم دیدم یه پسر بچه تقریبن 12 ، 13 ساله س.

راننده ازش پرسید: میخای بری اونور خیابون ؟

و پسرک با گفتن کلمه آره ، جواب مثبت به سوال راننده داد.

اونوخ راننده از ماشین پیاده شد و پسرک  را به اون طرف خیابون هدایت کرد.

از دیدن این صحنه لذت بردم. به نظرم حرکت قشنگی بود.


نظرات 18 + ارسال نظر
م . ح . م . د پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

احساس میکردم و البته میکنم که راننده تاکسی ها فوق العاده آدم های عصبی و بی جنبه ای هستن !
اما همیشه یه استثنائاتی هم پیدا میشه ...
خدا خیرش بده

عاطی پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:33 ب.ظ http://pransesbanoo.blogfa.com/



کابوی!خیلی قشنگه ه ه ه ه ه ه!

ینی دم راننده هه گرم!

آوا پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ

خب این خیلی خوبه که میون این
همه صحنه تو این روزا آدم اینارو
ببینه وخوب تو ذهنش ثبت کنه!
شاید کمی هم مربوط به
نیمهء پر لیوانس...نمیدونم!
جالب بود...................
یاحق...

وانیا پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ

صحنه هایی که من میبنم یا یارو دستش تا آرنج تو دماغشه یا یکی داره یکی رو فش کش میکنه
خوشبحالت اینا به تورت میخوره

تیراژه پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:33 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

خیلی باید حواسپرت بوده باشم که تا حالا نفهمیده بودم دقیقا منظورت همونه!....چون واقعا دلیل دیگه ای نمیشه پیدا کرد واسه انتخاب این عنوان!!!
اتفاقا حالا که فهمیدم بر اون اساس این عنوان رو انتخاب کردی دیگه اذیتم نمیکنه...آره..با مزه اس انگار...
منونم از توضیحت آلن عزیز....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد