ایلحان



خیلی وقت بود که میخواستم فیلم آت لان رو ببینم.

دو سه ماه پیش میخواستم با کسی برم ولی نشد که بشه.

این شد که روز پنج شنبه تنهایی رفتم خانه هنرمندان و فیلم رو دیدم.

هم فیلم جالب بود و هم جا و فضایی که فیلم رو دیدم.



پ.ن 1 : یکی از عکسای قشنگی که اونجا دیدم و لذت بردم و البته جمله زیبای زری خوشکام.

پ.ن 2 : فیلم مونولوگ های قشنگی داشت. یکیش که خیلی به دلم نشست این بود:

                      " از وقتی ایلحان رفته ، دیگه هیچ اسبی به دلم نمیشینه"  

زن بودن

خلاصه کتاب زن بودن

نویسنده : تونی گرنت


منبع : وب سایت دکتر علیرضا شیری

 

ادامه مطلب ...

با اینهمه گرگ

تعجب میکنم شبا که میخوابم هیچ صدای زوزه ای از این شهر درندشت نمیشنوم.


یعنی دین و ایمونت توو حلقم !

چند وقت پیشا آخرای شب بود که داشتم میرفتم سمت خونه.

کنار خیابون یه خانم  ِ ... وایساده بود که در حال محک زدن ماشینایی بود که واسش بوق میزدن.

توو تمام این ماشینا ، یه ماشین بود که وضعیتش خیلی برام جالب بود.

ماشینی که روی کاپوتش نوشته شده بود :


                                                                  منم گدای فاطمه  


بالاخره کدومو ؟!

توو شرایط حال حاضر ایران ، که تعداد دخترای مجرد خیلی زیاده ، ازدواج کردن از خریدن لباس سخت تر شده.

مثلا وقتی میری شلوار بخری نهایتا دو سه تا شلوار رو امتحان میکنی و هر کدوم که راحت تر و شیک تر بود رو میخری.

ولی وقتی میخوای ازدواج کنی ، اینقدر افراد مختلفی از اینور اونور بهت پیشنهاد میدن که واقعن انتخاب کردن خیلی سخت میشه.

آدمای مختلف با سایز ها و رنگ ها و تخصص ها و کللن معیارهای مختلف.

باید یه نرم افزار تصمیم گیری چند معیاره گیر بیارم و اینهمه آیتم رو بریزم تووش تا ببینم بالاخره جواب بهینه چی میشه.




البت اگه اصولا جواب بهینه ای برای این مسئله وجود داشته باشه.