نمی دونم فیلم کست اوی رو دیدید یا نه.
هواپیمای تام هنکس سقوط میکنه و اون پاش به یه جزیره بدون سکنه باز میشه.
توو قسمتی از فیلم ، تام توی چمدون یکی از مسافرا که آب آورده به جزیره ، یه توپ والیبال پیدا میکنه. بعد طی فرایندی میاد یه صورتک روی توپ طراحی میکنه.
کم کم باهاش دوست میشه و تمام درد و دلاش رو به اون میگه.
طوری که حتی وقتی پیداش میکنن و می خوان ببرنش ، توو قایق که بوده ، توپ از دستش در میره و میفته توو آب. اینقدر بهش وابسته شده بوده که خودشو پرت کنه توو آب که توپ رو نجات! بده که بقیه نمیزارن.
حالا این داستانو گفتم که بگم ، چند روز پیش یه سوسک بخت برگشته اومده بود توو اتاقم.
خب منم زدم کشتمش. ولی چون حال و حوصله نداشتم ، هنوز نعشش رو زمین افتاده.
بعد چند روز که چشمم هی بهش می خوره ، یاد فیلم کست اوی افتادم و به این فکر کردم که خوبه حالا که تنها هستم، اونم مثل اون توپه بشه همدم من. منم هر روز که از سرکار میام واسش تعریف کنم که اون روز رو چطور گذروندم. شبا هم قبل از خواب ، ببوسمش و بهش شب بخیر بگم.
فقط امیدوارم که کسی پیداش نکنه و پرتش نکنه بیرون.
چون در اون صورت من باز تنها میشم.
سلام
برات آستین بالا بزنیم؟؟؟؟؟؟
گناه داری اینجوری که
اون آقاهه دستش به جایی نمی رسید
تو دیگه چرا؟؟
این همه رفیق دلی و خوب دور و برتون دارید بعد با سوسک درد دل می کنید؟!!!!!!!!!
با جناب باقرلو شدیدن موافقم
میگم آلن جان موجود زیبا تری از سوسک تو اتاقت نمیاد؟
آخه تو چطور میخوای یه سوسک رو ببوسی
من یه پروانه دارم که پارسال روی برف پاک کن ماشین پیداش کردم و از عذاب وجدان اینکه حتما من باهاش تصادف کردم و باعث مرگش شدم نگهش داشتم.
اگه دوست داری برات پست کنم (خوب از سوسک که بهتره)
این دیگه چه مدل همدمه آخه ؟؟؟؟؟