سایز

جلوی یه بوتیک لباس ،

به کنایه بهم میگه : تو باید سایز 3 ایکس لارج بپوشی.

به کنایه بهش میگم : پس تو هم باید سایز یک 3 ایکسُ م  لارج بپوشی.


کار روزانه


توو این روزای ماه رمضون ، یه خورده کارم سبکتره.

کارای روزانه رو تا ساعت 11 انجام میدم و بعدش زنگ می زنم به بچه ها.

برای بازی صداشون میکنم. چهار نفر که میشیم بازی رو شروع میکنیم.

مایکل ، بن ، پاولین و خودم.

مایکل همیشه خیلی زود خودشو می رسونه. آخه صبا زود از خاب بیدار میشه.

تمرین تیراندازی می کنه. تیراندازی ش حرف نداره. میتونه با چشم بسته هم به هدف تیراندازی کنه.

صبا که میاد بوی باروت همه جا رو پر میکنه. از بوی باروت خوشم میاد.


بعد از اون پاولین میاد. اون گله گاو داره. صبا باید به گاواش برسه.

واسه همین یه خورده دیر تر میاد. وقتی هم میاد اول از همه خاک لباساشو می تکونه. برای یه لحظه گرد و خاک همه جا رو می گیره.


آخر از همه بن میاد. کار هر روزشه. آخه شبا میره کاباره و بد مستی میکنه.

مست و پاتیل میره خونه و تا لنگ ظهر میخابه.

وقتی هم که میاد چشماش خماره و بوی الکلش فضا رو پر میکنه.


بچه ها که میرسن ، می شینن دور میز من.

برگا رو تقسیم می کنم و بازی رو شروع می کنیم.

هر دستی که بازی می کنیم ، وقتی بی بی پیک میره تو پاچه کسی ، یه جوری واکنش نشون میده.

مایکل به سمت سقف تیراندازی میکنه. پاولین فحش رکیک میده و بن دو بار بطری مشروبشو میره بالا.


اینقد بازی می کینم که خابمون بگیره. بعد از اینکه بچه ها رفتن ، منم یه چرتی می زنم.

بعد از اینکه خستگی روزانه رو در کردم ، کم کم بار و بندیلمو جمع میکنم و به سمت خونه راهی میشم.


بابا مصداق !

سرهنگ خدادادزاده با بیان اینکه برخی هم ناخواسته در این مراسم شرکت کرده بودند، عنوان کرد: دو موضوع است، یکی اینکه این مراسم به صورت مختلط برگزار شده بود

و دیگری برخی از این افراد بطری های آب معدنی در دست داشته اند که یکی از مصادیق روزه خواری محسوب می شود.


پ.ن 1: ظاهرن یکی از مبطلات روزه ، در دست گرفتن بطری آب معدنیه. خوب شد فهمیدیم.

پ.ن 2: لینک خبر

خسته نشی یه وخ اخوی

فکرشو بکن خیلی ها با زبون روزه مجبورن مسافر کشی کنن. اونم توو این هوای گرم.

خیلی ها مجبورن با زبون روزه کنار تنور وایسن.

خیلی ها مجبورن با زبون روزه سر چهار راه ها به آمد و رفت خودروها نظارت کنن.

خیلی ها مجبورن با زبون روزه کارگری کنن ، نقاشی کنن ، بنایی کنن و ...


اونوقت یه سری از عزیزان محترم روحانی ، مشغول طرح " نسیم معنوی،مشاوره دینی" هستن.

یه میز و دو سه تا صندلی گذاشتن توو ایستگاه های مترو،جایی که باد خنک کولر بهشون بخوره.

نهایتن با یکی دو نفر هم توو طول روز حرف می زنن.

سر ظهر هم که کم کم نسیم دیگه نمی وزه (مشتری ندارن) میرن توو نمازخونه و چرت می زنن.

آخه هم از مشاوره دینی خسته شدن  و هم اینکه خواب روزه دار ثواب داره تا دلت بخاد.

بعدشم میرن خونه و به منزل میگن که یه افطاری تپل درست کنه که امروز خیلی خسته شدن.


خلاصه که بدجوری داری اذیت میشی اخوی توو این ماه مبارک.

یه خورده به خودت برس پلیز.


روحش شاد


مادر بزرگ مرد

                        از بس که جان ندارد


پ.ن ۱: مادر بزرگم عصر روز یکشنبه دار فانی رو وداع گفت.

         و روز دوشنبه تن رنجورش اسیر خاک شد.


پ.ن ۲: ممنون از لطف و صفای همتون. ایشالا خدا رفتگان همتونو بیامرزه.

پ.ن ۳: محسن نازنین ، مجتبای عزیز ، تیراژه بانو ، هیشکی بانو ، الهه مهربان و کیانای عزیز ،

           ممنون که از مرحومین تازه گذشته یاد کردین.